درباره سیدعلی اکبر ابوترابیفرد
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۱۰۷۱۲۷
«در سلول برای اعتراف گرفتن چندین بار مرا به پای چوبه دار بردند و شماره ۱ و ۲ را گفتند و دوباره برگرداندند. در طول روز چندین بار مرا بردند و آوردند. بالاخره شب مرا به مدرسه العماره بردند و یک تیمسار عراقی به افرادی که آنجا بودند گفت: این حق خوابیدن ندارد. ما نیمه شب برای اعتراف گرفتن می آییم، اگر اطلاعات لازم را به ما نداد، سرش با میخ سوراخ می کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هنوز چند ماهی از جنگ تحمیلی سپری نشده بود که تقدیر بر این قرار گرفت تا سید علی اکبر ابوترابی به اسارت نیروهای بعثی عراق در آید و در طول هشت سال دفاع مقدس در اردوگاه های عراقی، با تیغ زبان به مصاف دشمنان برخیزد و روشنی بخش جمع اسیرانی باشد که به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده می شد.(۱)
زندگینامه سید علی اکبر
با شروع جنگ جهانی دوم در شهر مقدس قم و در خانواده ای از اهالی علم و اجتهاد، فرزندی پا به عرصه وجود نهاد که او را علی اکبر نامیدند. او تحصیلات خود را در رشته ریاضی ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم در ۱۳۳۶ خورشیدی شد. با وجود اصرار برخی از اقوام، مبنی بر ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی، وی پس از به پایان رساندن دوره متوسطه جهت کسب علوم حوزوی در ۱۳۳۷ خورشیدی به مشهد مشرف شد و در حجره کوچکی در مدرسه نواب سکنی گرفت و به تعلیم و تعلم اشتغال یافت. او با شروع نهضت امام راحل، قم را مرکز و سنگر مبارزه یافت و به این شهر بازگشت و در مدرسه حجتیه سکنی گرفت تا در متن فعالیتهای یاران امام(ره)، قرار داشته باشد. با تبعید امام خمینی(ره)، وی در ۱۳۴۴ خورشیدی به نجف اشرف رفت تا در محضر استادان حوزه علمیه نجف به کسب فیض مشغول شود. او در حالی که سطح را به پایان رسانده بود در راه بازگشت به ایران، در مرز خسروی دستگیر و زندانی شد و پس از آن نیز اجازه بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف را نیافت.
فعالیت های سیاسی و مبارزاتی ابوترابی فرد
سید علی اکبر ابوترابی که در سال های کودکی، شاهد هجمه همه جانبه رضاخان، عامل سرسپرده استعمار علیه دین و حوزه های علمیه و روحانیت اسلام بود و از محدودیت ها و اهانت های سازمان یافته دشمنان دین، در براندازی حوزه های دینی و شاگردان مکتب امام صادق(ع) آگاهی داشت، همیشه بر این باور بود که در مبارزه ای سازمان یافته، برای اعتلای کلمه حق، شرکت جوید. بر اساس این بینش بود که از دوران نوجوانی، در این مسیر گام نهاد و چون سربازی فداکار و همیشه بیدار، خود را برای جانفشانی مهیا ساخت. در دورانی که مبارزات فدائیان اسلام به اوج خود رسید، سیدعلیاکبر در نوجوانی قرار داشت و با شرکت در مراسم آنان، ضمن همراهی و همدلی با ایشان، خود را برای مبارزهای همهجانبه آماده کرد.(۲)
پانزده خرداد و غائله انجمن های ایالتی و ولایتی، فرصت مناسبی به شمار می رفت تا امام خمینی(ره) با روشنگری، سیاست ها و برنامه های ضددین رژیم را رسوا کنند و مردم را به مبارزه ای پرشور علیه سردمداران رژیم طاغوتی، فرابخوانند. در این دوران، سید علی اکبر که لباس روحانیت بر تن داشت و در مدرسه نواب در مشهد ساکن بود، شاهد این حرکت بزرگ و سازمان یافته در مخالفت با این غائله بود و بدین ترتیب در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. در زمانی که این نهضت به دستگیری امام راحل، قیام خونین ۱۵ خرداد و تبعید آن بزرگوار، منتهی شد، سید علی اکبر ابوترابی از مشهد به قم آمد تا ضمن قرار گرفتن در کانون مبارزه در سازماندهی فعالیت ها نیز نقش داشته باشد.
تشرف به نجف اشرف
سرکوب قیام جاودانه ۱۵ خرداد و تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه و نجف اشرف، این قیام بزرگ را به آتشی زیر خاکستر مبدل کرد و مبارزه را به سمت و سوی دیگر کشاند. در این برهه از تاریخ حجت الاسلام ابوترابی برای دیدار امام راحل و کسب فیض از محضر ایشان و دیگر بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف، از راه بندر خرمشهر و به طور مخفی به بصره و از آنجا به نجف اشرف رفت. شرکت در کلاس درس امام خمینی (ره) و دیگر علمای نجف، فرصتی بود تا سید علی اکبر ابوترابی دوره سطح را با موفقیت، پشت سر بگذارد و از نزدیک نیز در جریان مبارزه حضرت امام (ره) قرار داشته باشد.
در هماهنگی های صورت گرفته با همسنگران، قرار بر این شد که اعلامیه های امام (ره) در ارتباط با شهادت آیت الله سعیدی در زندان به وسیله سید علی اکبر ابوترابی به ایران انتقال یابد. با به شهادت رسیدن آیت الله سعیدی، مأموران امنیتی رژیم پهلوی منتظر عکس العمل نیروهای مذهبی و از همه مهم تر امام خمینی (ره) بودند، از این رو مرز خسروی را به شدت تحت کنترل قرار دادند و در ۱۴ مرداد ۱۳۴۹ خورشیدی در حالی که سید علی اکبر ابوترابی به همراه خانواده، قصد ورود به ایران را داشت، با آمادگی قبلی بر او یورش بردند و پس از خارج کردن اعلامیه ها از جاسازی چمدان، وی را دستگیر و به ساواک کرمانشاه هدایت کردند و پس از یک روز به تهران منتقل کردند، او به مدت ۶ ماه در زندان به سر برد. تلاش حجت الاسلام ابوترابی پس از آزادی از زندان برای بازگشت به نجف اشرف، با شکست روبرو شد. سرانجام با به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی، یاران امام خمینی(ره) که عمری را در مسیر مبارزه گذرانده بودند، کمر به خدمت بستند تا دین خدا را در جای جای سرزمین شهیدان، ساری و جاری کنند.(۳)
سید علی اکبر ابوترابی نیز یکی از افرادی بود که مسوولیت کمیته انقلاب اسلامی و هدایت آن را بر عهده گرفت و پس از چندی با رأی قاطع مردم، به عضویت مجمع شورای شهر انتخاب و سپس ریاست آن را عهده دار شد.
حضور در جبهه های حق علیه باطل
سیدعلی اکبر ابوترابی با آغاز جنگ تحمیلی به منظور عقب راندن دشمن متجاوز به جبهه حق علیه باطل رفت و در کنار شهید مصطفی چمران در ستاد جنگ های نامنظم به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت و به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر به مأموریت های شناسایی و دشوار می رفت. آزادی منطقه پرحادثه و خطرناک «دب حردان» به فرماندهی وی از جمله افتخارهای او در طول این سال هاست. سرانجام در ۲۶ آذر ۱۳۵۹، در یکی از مأموریت های شناسایی در حالی که هفت کیلومتر از نیروهای خودی فاصله گرفته بود، در راه بازگشت، مورد شناسایی و تعقیب دشمن قرار گرفت و به اسارت درآمد. او در خصوص چگونگی اسارت خود، می گوید: «در ۲۶ آذر ۵۹ در تپه های الله اکبر به اسارت در آمدم، ما هم با یک گروهی که مسوولیت کلی آن را مرحوم شهید دکتر چمران عهده دار بودند، وارد عمل شدیم. ما افتخار پیدا کردیم که با حدود ۱۰۰ رزمنده از بین دشمن عبور کنیم و از پشت با دشمن درگیر بشویم تا نیروها بتوانند این فاصله ۷ کیلومتر را پیشروی کنند ... روز دوم بود که لازم بود یک شناسایی دقیقی برای عبور شب دوم داشته باشیم لذا ما برای شناسایی رفتیم ... به طوری که فاصله ما با آنها کمتر از ۲۰۰ متر بود ... شناسایی شدیم». (۴)
دوران اسارت
هنوز چند ماهی از جنگ تحمیلی سپری نشده بود که تقدیر برآن قرار گرفت تا سید علی اکبر ابوترابی، به اسارت نیروهای بعثی عراق در آید و در طول هشت سال دفاع مقدس، در اردوگاه های عراقی، با تیغ زبان به مصاف دشمنان برخیزد و روشنی بخش جمع اسیرانی باشد که به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده می شد. آن روزهایی که سید علی اکبر، در شکنجه گاه های عراق، الگویی از صبر و مقاومت را به نمایش گذاشته بود در جمهوری اسلامی ایران، شایع شد که وی به شهادت رسیده است. (۵)
او، نماد تحمل، مقاومت، خدامحوری، آرامش، تواضع و در یک کلام، مجمع خوبی ها بود. از این روست که با تصور واژه «آزادگان، ابتدا تصویر او بر آئینه خاطرها نقش می بندد. سرانجام پس از گذشت ۱۰ سال، سید علی اکبر ابوترابی که به حق «سید آزادگان» لقب گرفته بود با عزت و سربلندی به میهن اسلامی بازگشت. او هیچگاه از تلاش و فعالیت خسته نشد و در زندگی سراسر تلاش و مبارزه خود، هماره در صدد به دست آوردن رضای الهی بود. نمایندگی ولی فقیه در امور آزادگان و نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی پس از آزادی از جمله مسوولیت های وی به شمار می رود.
سرانجام
سید علی اکبر ابوترابی که تمام زندگیش عشق به اهل بیت(ع) بود و با آنکه نشان شکنجه های رژیم پهلوی و بعث عراق را در پیکر داشت و سختی های بسیاری را تحمل کرده بود، اما آرامبخش رنج مردمان بود، سرانجام در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ خورشیدی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
پی نوشت ها:
۱- پاک باش و خدمتگزار، صص ۱۶-۱۵
۲ - پاک باش و خدمتگزار – به کوشش عبدالمجید رحمانیان – ص ۲۸
۳- سردار سرفراز، شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک، ص ۱۷۷
۴- از تربت کربلا – صص ۶- ۲۴۵
۵- دکتر غلامعلی حداد عادل به نقل از پاک باش و خدمتگزار، ص ۷۲، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
برچسبها مشهد جنگ تحمیلی امام خمینی عراق شهید مصطفی چمران نجف ترکیهمنبع: ایرنا
کلیدواژه: مشهد جنگ تحمیلی امام خمینی مشهد جنگ تحمیلی امام خمینی عراق شهید مصطفی چمران نجف ترکیه اخبار کنکور سید علی اکبر ابوترابی نجف اشرف جنگ تحمیلی امام خمینی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۰۷۱۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نکوداشت اکبر زنجانپور همراه با شرم و حیای نوید محمدزاده
نکوداشت اکبر زنجانپور با سخنانی از محمود دولتآبادی، محمد رحمانیان، مسعود دلخواه، نوید محمدزاده و دکتر پرویز ممنون (استاد این هنرمند در دانشکده هنرهای زیبا) برگزار شد.
به گزارش ایسنا، این نکوداشت، عصر روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه همزمان با زادروز حمید سمندریان که یکی از استادان زنجانپور بوده است، با حضور جمع پرشماری از مخاطبان در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برپا شد.
در این مراسم که به کوشش انجمن کارگردانان تئاتر ایران با اجرای محمد سلوکی برگزار شد، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند باسابقه اهدا شد.
در آغاز، شهرام گیلآبادی، رییس انجمن کارگردانان با اشاره به زادروز حمید سمندریان گفت: نام او خاطرات فراوانی به ذهن هر یک از ما میآورد و هُرم نفس ایشان بر صورت تک تک ما نشسته و هیچ لحظهای در تئاتر ما بیحضور ایشان نبوده.
او با ارایه توضیحاتی درباره تقدیرهایی که در نوزدهمین «شب کارگردان» صورت میگیرد، افزود: خوشحالیم در سال قبل به سختی سعی کردیم در کنار دوستانمان بایستیم. هیچ تحمیلی را نپذیریم و با استقلال در جهت عملی کردن نظرات خود بکوشیم. همچنان در کنار تمام هنرمندان تئاتر میایستیم و به ظالم اجازه صفآرایی نمیدهیم چون تئاتر، عرصه حقیقت است.
گیلآبادی یادآوری کرد: سال قبل مدالیوم خانه تئاتر به آتیلا پسیانی اهدا شد که امسال یاد او را گرامی میداریم.
در ادامه تصاویری از آتیلا پسیانی در مراسم سال گذشته این انجمن پخش شد و حاضران به یاد او کف زدند.
سپس احسان حاجیپور ، دبیر برنامه و عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان با خوشامدگویی به مهمانان متن اولین لوح تقدیر را که به علی شمس مربوط میشد، ارائه کرد و این تقدیر با حضور صدرالدین زاهد، کارگردان، مترجم و بازیگر باسابقه تئاتر انجام شد.
علی شمس، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر با تشکر از برگزارکنندگان برنامه آرزو کرد مسیر اتفاقات طور دیگری بچرخد و همه کسانی که به شیوههای گوناگون کار میکنند، بدون هیچ گونه رنج و تبعاتی بتوانند آثار خود را ارائه کنند.
او عنوان کرد که بهتر است برای اینکه برنامه به حاشیه کشیده نشود، سکوت کند.
در ادامه آرش دادگر، عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان طی سخنانی درباره علیرضا کوشک جلالی، کارگردان و مدرس تئاتر، متن تقدیرنامه او را خواند و این کارگردان با حضور اصغر همت، تقدیر شد.
کوشک جلالی با تشکر از برگزارکنندگان این برنامه فقط آرزو کرد که برخی خبرهای ناخوشایند را که این روزها می شنویم، دیگر نشویم.
در بخش بعدی، مراسم تقدیر از ژاله علو برپا شد که خودش در برنامه حضور نداشت اما پیامی صوتی را فرستاده بود که پخش شد.
او در این پیام عذرخواهی کرد که به دلیل کسالت، نتوانسته در برنامه شرکت کند و از عشق و علاقهاش به تئاتر و نمایش رادیویی گفت.
او همچنین به پیشینه حضورش در تئاتر و هنرمندانی که با آنان همکاری داشته، اشاره کرد.
علو عنوان کرد که در رادیو نمایشهای بسیاری را کارگردانی کرده و افزود: برایم افتخاری است که توانستم کارهایی انجام دهم که بعد از گذر سالها هنوز به خوبی از آنها یاد میشود. او در پایان شعری از سرودههای خودش را خواند.
سپس محمد رحمانیان، دیگر عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان متن تقدیرنامه ژاله علو را خواند و ایرج راد به نمایندگی از علو تقدیرنامه او را دریافت کرد.
او همچنین بخش کوتاهی از نمایشنامه «روزهای رادیو» را که اشارهای به ژاله علو و رقیه چهره آزاد داشت، اجرا کرد.
رحمانیان حضور کوشک جلالی را در تئاتر کشورمان همچون معجزهای خواند که در امر آموزش در استانهای گوناگون و ترجمه و کارگردانی ثابت قدم است و خطاب به او گفت: علیرضای عزیز بمانی برایمان!
هایده حائری ، مدرس تئاتر و دیگر هنرمند حاضر در برنامه از جایگاه تماشاگران گفت: من اعتراض دارم.
او از مردم کشورمان قدردانی کرد که به هنرمندان کشورشان احترام میگذارند و در مراسم تقدیر از آنان شرکت میکنند و گفت: الان احساس کردم جای یک خانم در مراسم تقدیر از خانم علو خالی است. ایشان دوست خیلی صمیمی دو تن از عمههای من بودند؛ خانمها طوسی و عذرا حائری. حیف است که تقدیرنامه خانم علو را دو تن از آقایان دریافت کنند.
او بعد از این سخنان طنزآمیز که با خندههای تماشاگران همراه شد و به دعوت رحمانیان که در دانشکده هنرهای زیبا دانشجویش بوده، روی صحنه رفت و تقدیرنامه علو را دریافت کرد.
رحمانیان نیز در سخنانی از حائری به عنوان یکی از استادان خوب خود یاد کرد که به نوعی، منشأ ساخت فیلم «هامون» شده چون با اجرای اثری از او، داریوش مهرجویی خسرو شکیبائی را برای بازی در «هامون» انتخاب کرده است.
در بخش بعدی، بخشهایی از فیلم زندگی تئاتری اکبر زنجانپور در گفتگو با محمد رحمانیان پخش شد.
سپس محمود دولتآبادی روی صحنه رفت و با تشریح خاطراتی از مهدی فتحی (بازیگر فقید تئاتر) که دوست مشترک خودش و زنجانپور بوده، گفت: ما در آن دوران قدم میزدیم و فکر میکردیم کسانی که کار هنر نمیکنند، چه میکنند.
او ادامه داد: زنجانپور در کنار دیگر دوستان ما سعی کرده هنر بورزد ولی همیشه موانع اجازه نداده این فعالیت چه در ایشان و چه در دیگر دوستان، ادامه پیدا کند.
دولتآبادی افزود: آنچه مایه خرسندی من است، حضور این اجتماع است که به مناسبت دوستی هنرمندان تئاتر تشکیل شده و بسیار گرامی است.
این داستاننویس با سابقه که پیشنیه تئاتری دارد، خاطراتی از دوران مشکلات خودش در تئاتر در سال ۵۳ بیان کرد و افزود: بعد از آن سال، دیگر روی صحنه نرفتم ولی سال ۵۶ پیشنهاد تشکیل سندیکای تئاتر را دادم و در تئاترهای لالهزار به نشان تقدیر از هنرمندان گذشته خود برنامهای تدارک دیدیم اما متاسفانه دیگر آن تئاترها باقی نماند.
دولتآبادی خطاب به حاضران در برنامه افزود: وقتی مهدی فتحی کسل و بیحوصله میشد، برای خودش نقشی میساخت و آن را اجرا میکرد. یعنی لازم نیست حتما چیزی بشود، همین که هستید و سرپا هستید، همین که چنین شبهایی برگزار میشود، یعنی شدن. چیزی در انتظار هنرمند نیست. آرزو میکنم همیشه رونده باشید و وقتی هم خسته میشوید، خستگی از تن دور کنید و دوباره ادامه بدهید.
سپس رحمانیان بار دیگر روی صحنه رفت و با یادآوری خاطراتی از زنجانپور گفت: اولین بار استاد را در «آتش بدون دود» کار نادر ابراهیمی و بعد از آن در فیلم «بیتا» هژیر داریوش و پس از آن در نمایشهای تلویزیونی دیدم.
این نمایشنامهنویس و کارگردان اضافه کرد: اولین مواجهه من با آقای زنجانپور به عنوان کارگردان، اجرای درخشان ایشان از نمایشنامه «همه پسران من» کار آرتور میلر بود که سبب شد راه خودم را به عنوان کارگردان پیدا کنم. صحنههای درخشان این نمایش از یک کلاس درس آموزندهتر بود و هنوز تک تک صحنههای آن را به یاد دارم و بزرگترین تاثیری است که یک اثر هنری و یک کارگردان بر من گذاشته است.
رحمانیان از اجرای نمایش«مروارید» نوشته عزتالله مهرآوران و کار زنجانپور به عنوان دیگر نمایش درخشانی یاد کرد که همچنان تاثیرش بر او باقی مانده و آرزو کرد که سایه زنجانپور همچنان بر سرمان باقی بماند.
در بخش بعدی برنامه، تصاویری خاطرهانگیزی از نمایش «نگاهی از پل» نوشته میلر و کار سمندریان پخش شد که سال ۵۱ اجرا شده است.
سپس مسعود دلخواه، دیگر کارگردان حاضر در برنامه در سخنانی با بیان اینکه مبالغه نمیکند، گفت: تصمیم دارم از دشواری اکبر زنجانپور بودن صحبت کنم چون اکبر زنجانپور بودن، اصلا ساده نیست.
او با یادآوری اولین خاطرههای خود از زنجانپور افزود: نمایشی از رکنالدین خسروی دیدم که زنجانپور و بهروز بقایی در آن بازی میکردند. او در این نمایش بیش از ۲۵ کارکتر را بازی کرد و هنوز صدایش و انرژیاش را که خیلی سریع از نقشی به نقشی میرفت، در ذهنم مانده.
دلخواه با بیان خاطره همکاریاش در نمایش «دایی وانیا» به کارگردانی زنجانپور ادامه داد: یک نفر میتواند بازیگر، کارگردان، دوبلور یا انسان شریفی باشد و همیشه خود اصیلش باشد ولی داشتن همه اینها در یک جا سخت است و اکبر زنجانپور همه اینها را با هم دارد. رفتار او میتواند الگویی باشد برای نسل جوان؛ از دیسیپلین کاریاش تا برخورد یکسان با همه اعضای گروه.
وی خاطرنشان کرد: در نمایش «دایی وانیا» کاریزمایی روی صحنه میدیدم که نظیرش را ندیده بودم. کاریزمای اکبر زنجانپور، از خود بودن اوست و نترس بودن و نقاب به چهره نداشتنش. ما بعد از آن نمایش، در گفتگوهایمان از ابزورد بودن شرایط اجتماعی و تئاتری با هم حرف میزنیم.
دلخواه در پایان سخنانش پیشنهاد کرد یک جایزه بازیگری به اسم اکبر زنجانپور نامگذاری شود و توضیح داد: این نامگذاری تنها به دلیل این نیست که او بازیگر خوبی است بلکه چون انسان شریفی است.
در ادامه، نوید محمدزاده به عنوان نمایندهای از نسل جوان در سخنانی درباره زنجانپور گفت: خجالت میکشم درباره ایشان صحبت کنم.
او خطاب به زنجانپور ادامه داد: استاد خیلی دوستتان دارم. چندی پیش فرصتی شد تا در کنار شما متنی را دورخوانی کنیم. امیدوارم قسمت باشد روی صحنه کنارتان بازی کنم و نفس شما را حس کنم و لذت ببرم و یاد بگیرم. سلامت باشید و سرحال.
در بخش بعدی، شهرام گیلآبادی که مدتها مدیر رادیو بوده، خاطراتی از دوران کاری خود در این رسانه بیان کرد و گفت: هُرم نفس خیلی از بزرگانرادیو بر صورتم نشست که ویژگیهای مشترکی داشتند.
او خاطراتی از بازی زنجانپور در نمایشی از صدرالدین شجره و نیز خاطراتی از احمد آقالو و مهدی فتحی بیان کرد و ادامه داد: ما در رادیو با حکمتهایی مواجه بودیم که یکی از آنها آموزش سینه به سینه بود. امثال زنجانپور، این فضا را ایجاد کردند که حکمت جاری در رادیو، آموزش باشد. چیزی که از این نسل بزرگ عاید من شد، این بود که نظم، توسعه فکری، دانایی و درایت سکوت را میآورد. این آدمها هر چه دارند در طبق اخلاص میگذارند که دیگران قد بکشند چون آنان بخیل نیستند. ماموریت خود را معرفتشناسی و توسعه فکری میدانند. آقای زنجانپور در عالم هنر، یکی از آبروهای زمین است.
در بخش بعدی، پرویز ممنون، دیگر هنرمند پیشکسوت تئاتر که در وین زندگی میکند و دیشب تازه به ایران رسیده، در سخنانی گفت: هنوز گیج راه هستم ولی خوشحالم که در بزرگداشت اکبر شرکت میکنم.
او که استاد زنجانپور بوده ادامه داد: شما از زماناستادی او گفتید و من چند خاطره از زمان دانشجوییاش میگویم. اولین بار که برای مدیریت دانشکده دعوت شدم، نمایشی از بهمن فرسی روی صحنه بود و اکبر نقش اصلی آن را بازی میکرد . فرسی قبل از کارگاه نمایش، کارهای تجربی و غیر متعارف اجرا میکرد. با دیدن بازی اکبر حیرتزده شدم و اگر سال قبل بازی محمد علی کشاورز را ندیده بودم، با دیدن او روی صحنه، ضعف میکردم.
ممنون از زنجانپور در کنار آذر فخر و کیهان رهگذر وبه عنوان یکی از چند دانشجوی محبوب خود یاد کرد و افزود: هرچند اکبر هم سنش به دانشجویان نزدیک بود، هرگز سراغ شعار نمیرفت و در کار خود همیشه جدی بود. او همیشه محترم بود مثل انتظامی. آنان سر کلاس بسیاری استادان میرفتند چون معتقد بودند از هر استادی چیزی یاد میگیرند.
ممنون اضافه کرد: یکی از نقشهای حساس خود را به او سپرد و بعد از آن، استاد راهنمای رسالهاش شدم که اجرای نمایش «ریل» نوشته دولت آبادی بود و با همراهای رضا بابک اجرا کردند. همه کسانی که در کار تئاتر هستند، عاشقاند ولی زنجانپور جدی بود. به همین دلیل وقتی صحبت از بزرگداشت شد، با خودم فکر کردم اگر قرار باشد در بزرگداشت سه چهار تن از دانشجویانم شرکت کنم، حتما یکی از آنان اکبر خواهد بود.
در بخش پایانی، اکبر زنجانپور در میان تشویق حاضران روی صحنه رفت و در شرایطی که همه به احترام او ایستاده بودند، گفت: امشب آنقدر از من تعریف شد که گیج شدم آن ولی این سخنان مسئولیت آدم را زیاد میکند که تماشاگر و هنر را جدی بگیریم. باید حواسمان باشد به چیزهایی که نوشته و خوانده نمیشود. همه این کارها را میکنیم که به فضا برسیم. آنچه کم است، ارتباط نانوشته و ناگفتهای است که هر کس سهم خود را از آن بر میدارد و گذر میکند.
این هنرمند پیشکسوت ادامه داد: وظیفه ماست که سعی کنیم تصویری را که دیده نمیشود، بسازیم و آنچه را شنیده نمیشود، به تماشاگر پیشنهاد بدهیم و این مال زمانی است که کمتر بتوان حرف زد و گفتنیها را گفت.
زنجانپور در پایان گفت: امشب از حوصله و محبت شما هم شرمندهام و هم به خودم میبالم و اینها مسئولیت مرا بیشتر میکند. «ایبسن» میگوید قویترین انسان کسی است که از همه تنهاتر است. بگردیم و تنهاییهای خود را پیدا کنیم.
سپس نشان ویژه خانه تئاتر با حضور پرویز ممنون، صدرالدین زاهد، محمد رحمانیان، محمود دولتآبادی، ایرج راد، اسماعیل خلج، همسر، دختر و نوه زنجانپور، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند اهدا شد.
متن تقدیرنامه او را شهرام گیلآبادی خواند و زنجانپور پس از دریافت این نشان گفت: یک عمر دویدهام و امشب جایزه گرفتهام.
اسماعیل خلج که سالها قبل نمایشنامه مشهور «گلدونه خانوم» را نوشته، خاطرهای از زنجانپور بیان کرد و گفت: شبی به من تلفن زد و اجازه گرفت اسم دخترش را گلدونه بگذارد و من هم به او گفتم من هم این اسم را از شخص دیگری گرفتهام و بر نمایشنامهام گذاشتهام.
زنجانپور هم توضیح داد نوهاش که در این مراسم حضور دارد، دختر گلدونه است.
بعد از برگزاری مراسم، تصاویری از مستند اکبر زنجانپور در محوطه باز پارک خانه هنرمندان ایران پخش شد.
انتهای پیام